باشگاه کوهنوردی شقایق / نمایش جزییات خبر

دیواره علم کوه - 13930506

سرپرست : محمد ذبیح مند
گزارش صعود دیواره علم کوه(مسیر هاری رست)
نفرات شرکت کننده: محمد جلوخانی، محمد ذبیح مند، امین سرحدی
زمان: 6-9/5/1393
سرپرست: محمد ذبیح مند

دیواره علم کوه-930506- 1

شرح:
برای پرهیز از ترافیک سنگین جاده کرج- چالوس، قرار شد که یک شنبه شب ساعت 20 از ابتدای بلوار شورای کرج به سمت رودبارک حرکت کنیم. به همراه خودروی شخصی آقای محمد جلوخانی که حتی داخل اتاق آن را بار و لوازم صعود اشغال کرده بود راهی شدیم. در ابتدای راه در محل پلخواب و کافه مصطفی برای صرف شام توقف کوتاهی کردیم. بعد از آن راه جاده را پیش گرفتیم. ترافیک جاده روان بود ولی از گچسر به بعد ترافیک سنگین تر می شد و ایست های طولانی در جاده خواب را به چشم ها می آورد. در طول مسیر جاده در چند منطقه بیست دقیقه الی نیم ساعت توقف داشتیم. بالا خره به تقاطع مرزن آباد رسیدم و با خارج شدن از جاده چالوس و ورود به جاده رود بارک خیالمان راحت شد که دیگر از ترافیک خبری نیست، و بخش زیادی از مسافت را پیموده ایم. به رود بارک که رسیدیم به طرف قرارگاه ونداربن حرکت کردیم، اما چون دیروقت بود(3.30 بامداد)و می دانستیم که درب قرارگاه بسته است، بر روی سکو های سیمانی که برای استراحت گردشگران در جلوی تاسیسات تصفه آب در نظر گرفته شده، چادر زدیم و شب را به صبح رساندیم. 


دیواره علم کوه-930506- 10
دیواره علم کوه-930506- 6

روز اول:
صبح با طلوع خورشید به طرف قرارگاه ونداربن حرکت کردیم. ماشین را داخل پارکینگ پارک کردیم و بعد از ثبت مشخصات، لوازم و بارهای گروهی راتقسیم کردیم و بارهای اضافه را داخل صندوق ماشین گذاشتیم. صبحانه را در سالن غذا خوری مجتمع صرف کردیم و ساعت 11 قرارگاه را به سمت سرچال ترک کردیم. مسیر جاده را تا انتها به سمت گوسفند سرای بریر ادامه دایم. از همان ابتدا وزن کوله ها روی دوش سنگینی می کرد. کنار پلی که محل عبور از رود خانه بود یک باسکول متعلق به  چوپانان منطقه قرار داشت، تصمیم گرفتیم که کوله هامان را وزن کنیم، هریک از کوله ها 28 کیلو بود، فهمیدم که تا آخر مسیر فشار زیادی را باید تحمل کنم. مسیر پاکوب را در دامنه کوه ادمه دادیم، شیب ملایم تا سنگ موسوم به کشتی سنگ را پیمودیم و در همان جا استراحت کردیم. سپس به طرف پیت سرا، کنگلک پایین و بالا حرکت کردیم، از کنگلک بالا، مه همه جارا پوشاند و ادامه مسیر در خنکای آن باتوجه به اینکه در لیزونک ها شیب تند می شود آسانتر شد. به سرچال که رسیدیم خیالمان راحت شد که کار امروز را به انتها رسانده ایم. ساعت 16 وارد پناهگاه سرچال شدیم. کوله ها را زمین گذاشتیم و روی تخت ها دراز کشیدیم و استراحت کردیم. اتاق را با یک کوهنورد فرانسوی به نام آنتونی که برای عکاسی آمده بود و تنها سفر میکرد و همینطور خانمی از مشهد که منتظر بود همنوردانش از گرده بازگردند شریک بودیم. همه جا را مه گرفته بود و هوا کمی سرد بود. بعد از استراحت، بیرون زدیم و مسیر پاکوب را به سمت علم چال کمی جلو رفتیم. سپس برای شام بازگشتیم، که مه فرو نشست و منطقه علم کوه نمایان شد. به پناهگاه که رسیدیم، تیم خراسان شمالی هم رسیده بود. تیم هایی که از شهرستان ها آمد بودند، مثل خراسان شمالی، مشهد و نیشابور، تعداد بالا بودند و معلوم بود که قرار است حسابی پناه گاه شلوغ شود. 


دیواره علم کوه-930506- 11
دیواره علم کوه-930506- 9

روز دوم:
صبح با صدای زوزه باد از خواب بیدار شدم، آفتاب بود، ولی صدای باد خیلی زیاد بود! از محمد پرسیدم که بیرون چه خبر است؟ گفت که هوا خوب است و صدای باد داخل پناهگاه می پیچد. بعد از خوردن صبحانه و آماده کردن لوازم ساعت 8.45 به سمت علم چال حرکت کردیم. تیم خراسان شمالی جلوی مابود و چون بارشان را قاطر حمل می کرد سبک بار حرکت می کردند. برایم جالب بود که امروز تحمل کوله برایم آستان تر شده و همین طور میتوانم سریع تر حرکت کنم، و تیم های جلویی را که زود تر از ما حرکت کرده بودند یک یه یک پشت سر گذاشتیم. ساعت حدود 12 بود که پناهگاه خرابه رسیدیم. چادر ها هرسو برپاشده بود و گروه های مختلف در منطقه وارد شده بودند. ما هم پشت پناهگاه جایی نزدیک به محل آبگیر چادر زدیم. بعد از برپیی چادر، محلی را با سنگچین برای انبار غذا به وجود آوردیم. وسایلمان را جابجا کردیم، پوشاک و کیسه خواب داخل چادر، غذا و نان، داخل انبار و لوازم فنی داخل کوله ها. با در اختیار داشتن یک دستگاه تصفیه آب سیار و سبک دیگر نیازی نداشتیم که با خودمان آب حمل کنیم. چرا که در برنامه های سال های گذشته باشگاه بخش قابل توجهی از وزن بار تیم را باکس های آب معدنی به خود اختصاص می داد که هزینه قابل توجهی را هم به تیم متحمل میکرد. ولی با وجود این دستگاه به راحتی از هر آبی، هر قدر هم که آلوده باشد، می توان استفاده کرد. سریع چند ظرف آب سالم از آب آلوده آبگیر تهیه کردیم که ذخیره آب امروز و فردای ما باشد. برای چادر های مجاورمان هم مقداری آب تهیه کردیم که حسابی از کیفیت آب تصفیه شده تعجب کرده بودند. مطلع شدیم که چند تیم قصد دارند فردا مسیر های هاری رست و 52 را صعود کنند. قرار گذاشتیم برای آن که به ترافیک تیم های صعود کننده برخورد نکنیم، صبح زود تر از آنها حرکت کنیم. شب شام مفصلی خوردیم، صبحانه فردا را آماده کردیم، لوازم مورد نیاز را داخل کوله های حمله قرار دادیم، تا توانستیم مایعات مصرف کردیم و خوابیدیم. چه خوابی! برای صعود هوشیار بودیم و خوابمان نبرد، فقط این پهلو آن پهلو میکردیم تا زمانش برسد.


دیواره علم کوه-930506- 8
دیواره علم کوه-930506- 7

روز سوم:
ساعت 2.15 با صدای گوشی محمد، روزمان شروع شد، کیسه خواب ها جمع کردیم، لباس پوشیدیم و صبحانه را که قبلا آماده کرده بودیم خوردیم. ساعت 3.30 صبح از چادر بیرون زدیم در بقیه چادر ها هم جنب جوش به چشم میخورد و ما اولین تیمی بودیم که بیرون زده بودیم. به سرعت به سمت گل سنگ ها حرکت کردیم. چون کتونی به پا داشتیم راه رفتن روی سطح یخچال کمی دشوار بود. مخصوصا که شیب هم داشت زیاد می شد. با رسیدن به طناب ثابت با استفاده از یومار مسیر را ادامه دادیم. چند طول گلسنگ ها را صعود کرده بودیم، که نور هدلامپ در پشت ما ظاهر شد. تیم دو نفره نیشابور بودند که قبلا مسیر را ثابت گذاری کرده بودندو به همین دلیل سرعتشان از ما بیشتر بود. در تراورس منتهی به طول اول مسیر هاری رست به ما رسیدند. به آنها که تا زیر کلاهک بزرگ را ثابت گذاری کرده بودند اجازه عبور دادیم و بعد از آنها صعود کردیم. قرار شد که محمد ذبیح مند سرطناب صعود کند و محمد جلوخانی و امین سرحدی همزمان صعود کنند. به همین دلیل سرعت تیم  سه نفره ما با تیم دو نفره نیشابور برابری می کردو ما کارگاه به کارگاه آنها را تعقیب می کردیم. قبل از کلاهک بزرگ به دلیل شرایط مسیر قرار شد که یک به یک صعود کنیم و  همین باعث کند شدن سرعت ما و فاصله گرفتن تیم جلویی شد.البته عدم آشنایی با مسیر و بی اطلاعی از محل کارگاه ها هم بی تاثیر نبود. سرو صدای زیادی از گرده می آمد و نفرات بسیاری در پای دو رکابی و سه رکابی منتظر نوبت صعود بودند. از اینجا به بعد آفتاب بود که با ما مسابقه می داد. وقتی بالا سر را نگه می کردی در کارگاه های بعدی میدیدی که آفتاب است. صعود که می کردی، آفتاب به کارگاه بالایی رفته بود و باید در سایه می نشستی و سرما را تحمل میکردی. با خود می گفتیم به مسیر کرمانشاهی ها که برسیم آفتاب هست، به کارگاه بعدی، ریزشی ها، ولی وقتی 3 طول ریزشی ها را هم صعود کردیم و ساعت 16.45 به یال اصلی قله رسیدیم باد به همراه مه غلیظی که از کف حصارچال با خود می آورد به استقبال ما آمد. بعد از جمع و جور کردن لوازم به سمت قله رفتیم تا صعود را کامل کنیم. از آفتاب هم که خبری نبود، تیم هایی هم که گرده را صعود کرده بودند به طرف سیاه سنگ ها حرکت کرده بودند. ما هم به طرف سیاه سنگ ها حرکت کردیم و بعد از استراحت مختصر در جانپناه سیاه سنگ، در ادامه مسیر در محل سیم های بکسل به آنها رسیدیم. صف طولانی از افرادی که با استفاده از طناب قصد فرود رفتن داشتند. ما کهمی خواستیم دست به سنگ فرود برویماز کنار آنها پایین آمدیم و خود را به گردنه چالون رساندیم. از دهلیز دوم، شن اسکی را به سمت علم چال پایین آمدیم و هر چند ثانیه از پشت سر ما صدا می آمد که سنگ! و تودهای از زیر پای تیم های پشت سری رها می شد و به سمت ما می آمد. ناگزیر کمی به سمت چپ تراورس کردیم تا از سنگ آنها در امان باشیم. ساعت 20 که به پناهگاه خرابه که رسیدیم تیم های بیشتر آمده بودند و جای سوزن انداختن نبود. در جلوی درب چادر ما هم چادری برپا کرده بودند که راه عبور ما را بسته بود، ولی چاره ای نبود و باید تحمل میکرد. در میان تبریک و خسته نباشید دوستان به سمت چادر رفتیم و کوله ها را به گوشه ای انداختیم. داخل چادر دراز کشیدم و استراحت کردیم.


دیواره علم کوه-930506- 3
دیواره علم کوه-930506- 2
روز چهارم:
صبح با طلوع خورشید از خواببیدار شدیم بعد از صبحانه و کمی استراحت کمپ را جمع کردیم و کوله هایمان را بستیم و بعد از انداختن عکس یادگاری به سمت سرچال حرکت کردیم. تیم زنجان هم همراه ما باز می گشت. آنها برای صرف نهار در سرچال توقف داشتند، ولی ما قصد داشتیم که نهار را در ونداربن بخوریم راه را ادامه دایم. روز قبل که دیواره را صعود می کردیم پایین سر چال را ابر پوشانده بود. با خودم فکر میکردم که چقدر خوب است وقتی که بر می گردیم هوا آفتابی باشد. که همین طور هم شد. ابرها رفته بودند. به ونداربن که رسیدیم، اولین کار دوش گرفتن بود که حسابی خستگی را از تن به در میبرد وگویی آدمی دوباره زنده میشد. آنقدر خسته بودم که بالا رفتن از پل های قرارگاه هم مرا به نفس نفس می انداخت. لباس هار عوض کردیم و بعد از استراحت مختصر و ثبت یادداشت در دفتر یاد بود به سمت کرج حرکت کردیم. مسیر جاده رودبارک مملو از گردشگران بود و وقتی که به مرزن آباد رسیدیم ترافیک سنگینی در جاده حکم فرما بود. به همین صورت مسیر را ادامه دادیم. وقتی که به نساء رسیدیم ترافیک جاده قفل شد. حدود 3 ساعت آنجا معطل شدیم و نهایت ساعت 3 صبح به کرج رسیدیم.
سپاس
تعداد بازدید : ۶۴,۶۱۸
سعید
۱۳۹۳/۰۵/۲۶ Iran
0
1
1

گزارش ایراد داره چه جوری یک دفعه از علم چال از طریق حصارچال برمیگردند

سعید
۱۳۹۳/۰۷/۱۹
0
0
0

پرسش من پاسخ نداشت؟

مهرداد
۱۳۹۳/۰۷/۳۰ Spain
0
0
0

آقا سعید منظورشون سرچال هست اشتباه تایپی هست. با تشکر از گزارش


تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید

خبرنامه

ایمیل خود را برای ارسال خبر نامه وارد کنید