باشگاه کوهنوردی شقایق / نمایش جزییات خبر

غار هامپوییل - 13980428

سرپرست : سلمان بهمندار
غار هامپوییل
تاریخ اجرا : 28 تیر 98
سرپرست تیم شقایق : سلمان بهمن دار
اعضاء باشگاه شقایق : سلمان بهمن دار , علی حاجیلو و علی شفیع پور
اعضائ مهمان : فرید صفری ، سحر طراحی تبریزی
مشخصات غار :
مسیر دسترسی : شهر مراغه – روستای تازه کند سفلی – جاده دسترسی به رودخانه موردی(یا مردق) چای و کوه زریش.
ارتفاع دهانه از سطح دریا :1667 متر . دارای دو دهانه 

هامپوییل-980428- 1

این غار آهکی بزرگ و مخوف که هنوز بخشهایی از آن کشف شده است از عجایب و شگفتی های طبیعت اطراف سهند است که در نزدیکی آن آثار حضور ۲۰۰ هزار ساله بشری (عصر حجر) کشف شده است. چنین نظر می دهند که غار هامپوییل از جمله مهمترین و جالب ترین غارهای خاکستری جهان است

هامپوییل-980428- 3

غار هامپوییل در میان مردم محلی به علت تجمع کبوتران وحشی در دهانه غار به «غار کبوتر» معروف است . کلمه هامپوییل هم دارای ریشه در زبان سانسکریت می باشد. در ابتدای ورود به غار کبوتر، کتیبه‌ای به زبان روسی دیده می‌شود که تاریخ آن مربوط به سال 1925 میلادی است. 
روبروی دهانه غار کوهی به نام زریش وجود دارد که با در نظر گرفتن ریشه اوستایی آن دارای  دو معنی است یکی زیر ریچ (یا زیر ریز)  کوه ریزش کننده  و دیگری  ارزیش به معنای کوه ایستاده که هر دو معنی هم در مورد این کوه درست است. بخش انتهایی این قله مجموعه ای از گرده های سنگی عمودی که به صورت رشته های عمودی در کنار هم قرار گرفتند و شکل و فرم خاصی به این قله بخشیده اند.

هامپوییل-980428- 4

این غار هنوز به صورت کامل اکتشاف و نقشه برداری نشده است ولی طول غار از دهانه تا آخرین نقطه کشف شده 450 متر و عمق آن حدودا 190 متر می باشد . این غار  شامل هفت طبقه می باشد. از ویژگیهای این غار وجود راهروها ، دهلیزها و تنگه های پر پیچ و خم و صعب العبور می باشد که برای پیمایش آن وجود راهنما و یا نقشه دقیق و تجهیزات مسیر یابی بسیار ضروری است. این غار در حقیقت مجموعه ای در هم تنیده از چاهها و راهرو ها و دهلیزهای مرتبط و پر پیچ و خم می باشد.
عرض دهانه اصلی که به صورت افقی می باشد  5 تا 10 متر و ارتفاع آن 25 تا 40 متر می باشد. دهانه دوم که بالاتر از دهانه اصلی است به صورت عمودی از بالای غار پس از 30 متر فرود ناراحت به درون غار میرسد . تاکنون 8 تالار در این غار شناسایی شده که برخی از آنها دارای حوضچه ها و محلهای تجمع آب می باشد. این غار محل تجمع جاندارانی از جمله خفاش میباشد . از دهانه غار که وارد می‌شویم به تالار وسیعی به نام تالار خاکستر می‌رسیم که به دلیل رنگ خاک این تالار نامگذاری شده است . در سقف آن دو حفره جالب توجه وجود دارد طول و عرض تالار خاکستر  تقریباً 40 تا60 متر است. در قسمت شمال شرقی انتهای تالار خاکستر ، راهرویی بسیار تنگ وجود دارد که به شکل پا مرغی ما را به تالار دوم  هدایت می کند که به نام تالار چاهها (به دلیل تعداد چاههای متعدد واقع در آن) شناخته می شود و نحوه قرار گیری این چاهها در کنار هم نمای مخوفی ایجاد میکند که به موجب شده تا این تالار را به نام تالار جهنم هم نامگذاری کنند.
در این تالار چهار چاه وجود دارد چاه شماره یک به عمق 10 متر ، چاه شماره دو به عمق 38 متر ، چاه شماره سه به عمق 18 متر وچاه شماره چهار به عمق20 متر چاههای شماره 1، 2 و 3 در کنار هم قرار دارند و چاه شماره 4 در سالنی در کنار چاه شماره 1 قرار دارد. انتهای چاه سوم به تالاری منتهی می شود که به تالار غمگین شهرت دارد مشخصه این تالار بسیار تو در تو و پر پیچ و خم و وجود قطعه سنگهای بزرگ آوار کف تالار است. تالار غمگین دارای 8 حلقه چاه می باشد که بلندترین آن 45 متر عمق دارد . این تالار به تالارهای آیینه (به دلیل وجود دو آیینه نصب شده) ، تالار چهار راه (به دلیل ارتباط های عمودی و افقی با سایر قسمتهای غار) ، تالار خفاش (وجود فضولات خفاشها) ، تالار عکاسان (تراکم تزیینات زیبای غار و محیط مناسبی جهت عکاسی) ، تالار جیتا ، تالار دریاچه و تالار زیرزمین منتهی می شود.
همچنین می توان با عبور از کنار چاه 2 به صورت یک تراورس حدودا 10 متری و صعود از یک شکاف لغزنده و چند فرود دست به سنگ هم به تالار معبد دست یافت.

هامپوییل-980428- 5

شرح برنامه:
روز پنج شنبه 27 تیر ماه سال 98 در ساعت 20 به اتفاق دوستان همنورد در ایستگاه کرج و به مقصد شهر مراغه سوار قطار شدیم . با وجود اینکه فرید و سحر در کوپه جداگانه ای قرار داشتن به کوپه ما اومدن و مشغول گفتگو و صرف تنقلات و شام مختصری شدیم . در کوپه ما فرد دیگه ای هم حضور داشت که ابتدا حضور ما براش پذیرفتنی و خوشایند نبود ولی گفتگوهای ما در خصوص غار و طبیعت چنان جذب و صمیمیش کرده بود که دیگه موقع خوابیدن هم دست بردار نبود . به هر ترتیبی حدود ساعت 12 خوابیدیم و ساعت 5:30 به ایستگاه مراغه رسیدیم و از قطار پیاده شدیم . 
داخل قطار فهمیدیم دوست عزیزی که قرار بود به عنوان راهنمای ما در برنامه به ما ملحق بشه لطف کردن و اصطلاحا دست ما رو تو پوست گردو گذاشتن و عملا مواجه شدیم با یه برنامه بدون راهنما . تلاشهایی هم صورت گرفت و با دوستان دیگه ای هم تماس گرفته شد ولی مفید فایده واقع نشد. تصمیم گرفتیم با اطلاعات موجود همنوردان ، اطلاعات گزارشها و یه نقشه کلی (که فاقد اطلاعات دقیق بود) وارد غار بشیم و تا جایی که توان داشته باشیم  واصول ایمنی اجازه بده غار رو پیمایش کنیم. در حقیقت از همون ابتدا این رو به عنوان یک چالش در برنامه پذیرفتیم و بد هم نبود تا خودمون رو در یک چنین شرایطی محک بزنیم و میزان تطبیق پذیری خودمون با شرایط رو بررسی کنیم. چون این موضوعات در دنیای واقعی وجود دارن.
از ایستگاه قطار که بیرون اومدیم روبروی ایستگاه وارد یه غذاخوری شدیم و ابتدا صبحانه رو خوردیم و بعد با یه تاکسی هماهنگ شدیم تا ما رو تا پای غار ببره و غروب هم بیاد دنبالمون برای برگشت. اینجا بلد بودن زبان ترکی کمکمون کرد تا با راننده ارتباط  خوبی برقرار کنیم و اطلاعاتی از مسیر و منطقه بگیریم.

هامپوییل-980428- 6

ساعت 7 به سمت غار حرکت کردیم و بعد از گذشتن از روستای تازه کند سفلی به سمت رودخانه موردی چای ادامه مسیر دادیم. در انتهای جاده آسفالته به رودخانه موردی چای رسیدیم. در جنوب این رودخانه کوه و قله زریش که ابتدای گزارش در مورد آن توضیح دادیم رخ عیان کرده بود و تعداد قابل توجهی کوهنورد در حال صعود و فرود بر روی این کوه بودند .اما  دهانه غار روبروی این کوه در سمت  شمال جاده و روی دامنه قرار داشت. 
تجهیزات و کوله هامون رو برداشتیم و به سمت دهانه حرکت کردیم ابتدای مسیر تعدادی آلاچیق نیمه کاره وجود داره که مسیر پاکوب از کنار اونها شروع میشه . مسیر تا ورودی غار پاکوب واضح و خوبی داره. مسافت کوه پیمایی این مسیر 650 متر هست که حدود 30 دقیقه زمان میبره. 
به دهانه غار رسیدیم. ابتدا لباسها و ابزارهای فنی رو تن کردیم البته من که قصد داشتم دیستوی همراه خودم رو کالیبره کنم فقط لباسم رو تن کردم و برای جلوگیری از اختلال مغناطیسی ابزارهای فنیم رو همراه نبردم و وارد تالار خاکستر شدم و در سمت چپ تالار نقطه مناسبی رو پیدا کردم و 56 شات مربوط به کالیبره کردن دیستو رو انجام دادم و این کار با موفقیت انجام شد. 
بعد از اینکه همگی تجهیز و کنترل شدیم به سمت تالار خاکستر حرکت کردیم و وارد تالار خاکستر شدیم . دم دهانه هم کمی عکاسی کردن با نمای دهانه غار خالی از لطف نبود. نقطه غم انگیز تالار خاکستر انبوه سنگ نوشته های با رنگ و اسپری بر روی دیوار غار بود که خاطرمون رو مکدر کرد.

هامپوییل-980428- 8

با ورود به غار با یک گروه از مردم عادی هم که کنجکاوانه برای بازدید غار آمده بودند مواجه شدیم و چون هیچ تجهیزاتی نداشتند عدم ادامه مسیر بعد از تالار خاکستر رو بهشون گوشزد کردیم. سمت راست و شمال شرقی تالار خاکستر یک دهانه با ورودی با حالت پا مرغی ما رو به سمت تالار جهنم یا تالار چاهها هدایت می کرد وارد این تالار شدیم به بررسی چاههای 1 تا 3 پرداختیم که هر کدام با یک تابلوی کوچک شماره گذاری شده بودند. طبق برنامه قبلی و با این علم که راه ورودی به سایر تالارها از چاه شماره 3 صورت می گیرد طناب ریزی چاه 3 رو آغاز کردیم و با توجه به اینکه رولهای کوبیده شده در ابتدای چاهها فاقد صفحه رول بود ابتدا از عارضه سنگی سمت چپ چاه یک بلوک گرفته شد و با کمی سایش مختصر تا ریبلی اول فرود رفتیم و بعد از ریبلی با یک فرود حدودا 10 متری در کنار دیواره چاه به انتهای چاه و ابتدای تالار غمگین رسیدیم.
همگی که به انتهای چاه رسیدیم با ترتیب معین شده به حرکت ادامه دادیم . سلمان جلوتر پیش می رفت و من در انتهای مسیر حرکت می کردم. با توجه به اینکه پیچیدگی این غار برای محرز بود و راهنما هم نتوانسته بود در برنامه حضور پیدا کنه و همچنین با هدف تمرین خودم از انتهای طناب چاه و در جهت حرکتمان شروع کردم به برداشت شاتهای اصلی در دیستو و انتقال به برنامه توپودروید تا در صورت گم شدن قادر به تشخیص جهت حرکتهایمان در غار باشیم. در بخش توضیحات  ایستگاهها هم نکات ممیزه و مشخصه رو درج میکردم تا کمک بیشتری به شناسایی ما بکنه. 

هامپوییل-980428- 9

از روی سنگهای بزرگ حرکت می کردیم دوستان در تعیین ایستگاهها و برداشت شاتهای سه گانه به من کمک میکردند. کمی که جلوتر رفتیم متوجه دهلیزهای متعدد شدیم که دقیقا نمی دانستیم ادامه مسیر کدو یکیشونه. سلمان در ابتدای مسیر تالار غمگین هم یک رشته نخ نایلونی راهنمای مسیر پیدا کرده بود که در ادامه راه و شناسایی مسیر کمک کننده بود. فرایند بررسی مسیر اینطور بود که  سلمان ابتدا با نخ راهنما وارد دهلیزها و تنگه ها می شد و با فاصله گرفتن سلمان نفراتی هم با فاصله معینی راه او رو ادامه می دادند تا جایی که صدا به صدا برسه و بتونیم وضعیت رو سنجش کنیم.
ساعتها در گیر این دهلیزها بودیم که راه به جایی نبرد . البته یک دهلیز وجود داشت که حدس میزدیم ما رو به جایی برسونه که در ابتدای اون یک فلش با رنگ قرمز کشیده شده بود . این دهلیز در ابتدا به صورت دالانی تنگ و عمودی بود که در ادامه باید به حالت گربه رو و پا مرغی مسیر رو ادامه می دادی تا دوباره به یک محوطه بازتر می رسیدی  ولی ادامه این دهلیز یک مسیر کاملا  تنگ با عرض حدودا 70 سانت و ارتفاع 40 تا 70 سانت و به طول بیش از 10 متر همراه با یک چرخش 30 درجه ای در میانه مسیر بود که کاملا خیس و گل آلود بود که بعدا به یه مسیر گربه رو تبدیل می شد و نوید یک دهلیز تنگ و طولانی را می داد . سلمان ابتدا حرکت کرد و ما پشت سر سلمان وارد شدیم. من نگران دیستو و گوشی موبایلم بودم که روی قفسه سینه ام بود و سعی میکردم فشاری بر اونها وارد نشه. حمل یک کوله در اون حالت  و وقتی هم که دهلیز خیس و گل باشه دشواری رو دو چندان کرده بود. وقتی به حالت سینه خیز به انتهای تنگه ده متری رسیدیم یکی از دوستان نتوانست وارد این مسیر سینه خیز بشه و با ورود به اون دچار استرس و افزایش فرکانس تنفس می شد و وقتی متوجه شدیم اینطوری ممکنه تیم دو قسمت بشه و چون در اون شرایط این کار به هیچ وجه منطقی نبود راه برگشت رو در پیش گرفتیم.
بقیه ساعات رو هم به همین منوال سپری کردیم . و تلاش کردیم تمام کنجهای تالار رو چک و کنترل کنیم . با توجه به اعلام ساعت 17 به عنوان تایم نجات به افراد پشتیبان باید در نظر میگرفتیم که زودتر از این تایم از غار خارج بشیم. در مسیر بازگشت در میانه تالار هم یک مسیر ورودی را که قبلا بررسی سطحی شده بود را مفصلا بررسی کردیم کمی بالاتر هم در کنار صخره های سنگی بزرگ وارد یک مسیر فرعی شدیم که بررسی اولیه بیانگر یک چاه بیش از 40 متر بود که هم به سمت پایین ادامه داشت و هم به بالا راه داشت وجود رولهای سه گانه نشان دهنده تمرین احتمالی نجات تیمی در این غار بود. با توجه به اتمام تایم پیمایش ما و اینکه رولها فاقد صفحه بودند فرصت و شرایط مناسبی برای پیمایش این چاه نبود . راه بازگشت را در پیش گرفتیم و با صعود بر روی طناب از چاه خارج شدیم . سلمان هم آخرین نفر خارج شد و طناب رو جمع کرد . کمی عکس یادگاری گرفتیم و ساعت 4:30  از غار خارج شدیم . 

هامپوییل-980428- 10

دم دهانه موبایل آنتن داشت بنابراین با راننده تماس گرفتیم و اعلام کردیم که ساعت 19 بیاد دنبالمون. وقت زیادی داشتیم . هوای بیرون بسیار گرم بود همونطور با لباس و تجهیزات در اون گرمای طاقت فرسا به سمت رودخانه حرکت کردیم کمی پایین تر از محل پارکینگ در امتداد رودخانه درختانی وجود داشت که محل مناسبی برای استراحت و تمیز کردن و جمع کردن لوازم بود. 
افراد محلی در حوضچه های زیر درختان مشغول شنا بودند. اون منطقه پر بود از بچه قورباغه  که تعدادشون به هزاران می رسید و وقتی راه میرفتی باید مراقب میبودی که لهشون نکنی. محل مناسبی در سایه یک درخت رو انتخاب کردیم و لباسهامون رو تعویض کردیم و در آب رودخانه تجهیزات و کوله هامون رو که کاملا گل آلود شده بودند شستیم. کمی تنقلات و خوراکی خوردیم . ساعت 19 راننده که دنبالمون اومد به سمت ایستگاه قطار حرکت کردیم . ساعت حرکت قطار ما 23:30 بود و ما فرصت مناسبی داشتیم ولی کوله های همراهمون امکان گشتن شهر رو نمی داد و محلی هم نبود که بتونیم کوله ها رو امانت بگزاریم. همون نزدیکیهای ایستگاه قطار اول یه بستنی و فالوده سنتی خوردیم و بعد هم برای صرف شام آدرس یه کبابی شناخته شده رو گرفتیم و رفتیم. روی تختهای کبابیه یه ساعتی استراحت کردیم تا شام آماده شد و شام رو خوردیم و بعد هم تا اومدن قطار  تو محوطه ایستگاه استراحت کردیم . ساعت 23:30 سوار قطار شدیم و ساعت 9:30 در ایستگاه کرج از قطار پیاده شدیم و به امید دیدار در برنامه ای دیگه از هم جدا شدیم.
در انتهای گزارش  از همراهی همه دوستان همدل در این برنامه و زحمات سرپرست خوب برنامه سلمان بهمن دار عزیز سپاسگزاری میکنم.
تا درودی دیگر بدرود.

هامپوییل-980428- 7

تعداد بازدید : ۸,۹۰۷
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید