به نام خالق کوهستان
گزارش برنامه قله تخت سلیمان
سرپرست برنامه : سلمان بهمن دار
این برنامه به پاس قدردانی از آقای مشیر هاشمی و همه عزیزانی که در پشت صحنه کارهای باشگاه به دوش آنها می باشد، انجام شده است.
نویسنده گزارش : زهرا خلخالی
تاریخ اجرا : 23 و 1394/5/22
جلو دار: سلمان بهمن دار
مسئول فنی: سلمان بهمن دار
عقب دار: جمشید مهرآور
معرفی منطقه تخت سلیمان
ناحیهای کوهستانی است که در استان مازندران قرار دارد.
این منطقه باحدود 200 قله بالای 4000 متر،یخچالها،برفچالها و دیواره هایش از جمله مشهورترین ارتفاعات ایران و آشنا برای کوهنوردان خارجی است .
از شمال به شهرهای چالوس ، سلمان شهر ، تنکابن و مناطق جنگلی ، از جناح شرقی محاط بر دره رودخانه چالوس و از جناح غربی محدودبه دره بزرگ سه هزار و بالاخره از جنوب و جنوب غربی به دره های طالقان و الموت منتهی می گردد .
نامگذاری
در خصوص ریشه نام این منطقه روایات مختلفی ذکر شده است که غالب آن منسوب به دوران زندگی سلیمان میباشد.این افسانهها بیشتر به علت وجود الوارهایی که در بالای قله وجود دارند بوجود آمدهاند.
1- صنیع الدولهدر کتاب مرآت البلدان در این خصوص مینویسد :
«... در تنکابن کوهی است مشهور به تخت سلیمان که صعود به قله آن سواره متعذر و برای پیادهرو در وسط تابستان ممکن ولی متغیر است. در قله کوه بطور شیروانی از چوب عمارتی است که جای دو نفر میشود. مشهور است که حضرت سلیمان بالای این کوه آمده است. در زیر شیروانی مستور از سنگ، شکلی است شبیه مار، سکنه گویند این مار را حضرت سلیمان سنگ کرده است...»
2- بنابر یکی از روایتهای محلی که نسل به نسل در بین اهالی منطقه منتقل شده، سلیمان به خواستگاری بلقیس رفت. بلقیس از سلیمان خواست بحجلهگاهی در مکانی که از همه نقاط بلندتر و سردتر باشد محیا کند. سلیمان همه جانوران را مأمور کرد که به جستجوی سردترین نقطه بروند. شب هنگام همه جانوران جز هدهد بازگشتند و خبر دادند که نتوانستند بلندترین و سردترین نقطه را بیابند. آنشب از هدهد خبری نشد و روز بعد، هدهد ساعتی بعد از طلوع خورشید مراجعت کر و خبر آورد که: «به مکانی برخورده که از همهجا بلندتر و سردتر که از سرما بالهایم یخ بست. ناچار آن شب را با مرارت در آنجا بسر بردم و پس از تابش آفتاب و بازشدن یخهای بالهایم خود را به اینجا رساندم.» بنابراین سلیمان دستور داد در آنجا قصری بنا کنند.
مسیر های صعود به تخت سلیمان
1- رایجترین مسیر صعود قله تخت سلیمان در تابستان و زمستان است:
رودبارک /ونداربن / جانپناه سرچال / مسیر تختچال و یا منطقه علمچال / گردنه شانهکوه / صعود یال جنوبی /قله تخت سلیمان
*یال جنوبی منتهی به قله بسیار ریزشی است و این مسیر غالبا با یک شبمانی در جانپناه سرچال همراه است.
2- جبهه غربی (دره سه هزار)
دره سه هزار / گردنه شانهکوه /یال جنوبی / قله تخت سلیمان
3- تخت سلیمان از دندان اژدها (جبهه شمالی)
این مسیر که به صورت خط الراسی به تخت سلیمان میرسد نیازمند گذر از برجهای موسوم به دندان اژدها میباشد که مسیری بسیار خطرناک و دشوار است و نیازمند آمادگی، تجهیزات میباشد و جزو مسیرهای فنی میباشد.
جانپناه سرچال / قله رستم نیشت / حرکت به سمت جنوب روی خط الراس / خط الراس سیاهگوک/ دندان اژدها وسپس تخت سلیمان
توپوگرافی تخت سلیمان
شمال: سیاه گوک (4446) / رستم نیست (4426) / تخت رستم (4246)
شمال شرق: ذکورما کوه (4020)
شرق: سیاه کمان (4472)
جنوب شرق: میان سه چال (4348) / چالون (4516) / سیاه سنگ (4604)
جنوب: شانه کوه (4465) / علم کوه (4850) / خرسان شمالی (4680) / خرسان جنوبی (4669) / مرجیکش (4580) / ستاره (4286) / مناره (4378) / گردونه کوه(4402) / هزار چم ( 4317)
جنوب غرب: هفت خوان ها (4537)
معرفی علم کوه (Alamkouh peak)
علمکوه دومین قله بلند ایران با اارتفاع ۴۸۵۰متر است که در منطقه تخت سلیمان واقع شده است.
یشتر شهرت این قله به خاطر دیوارهایست که در دامنه شمالی آن واقع است.
مسیرهای صعود
مسیر جبهه جنوبی:رودبارک / ونداربن/ تنگ گلو / حصار چال/جبهه جنوبی علمکوه میرسد. ( سادهترین مسیر)
مسیر جبهه شمالی: رودبارک / ونداربن/جانپناه سرچال/ علمچال که خود شامل سه مسیر میباشد:
1- گردنه سیاسنگ/ سمت شرق علمکوه( این مسیر به عنوان یکی از سختترین مسیرهای کوهپیمایی در ایران محسوب میشود)
2- گرده آلمان ( این مسیر از لحاظ زمانی کوتاهتر از مسیر سیاسنگ است ولی نیازمند ابزار فنی میباشد.)
3-دیواره شمالی
یخچال های موجود در منطقه
یخچال های پاتخت ، علم چال ، مرجیکش ، خرسان ، هفت خوان و اسپیلت
و اما اطلاعات در خصوص مسیر صعود ما در این برنامه:
کروکی تقریبی مسیر
دسترسی به آب:
1- قرار گاه ونداربن
2- چند متر بالا تر از کشتی سنگ
3- جانپناه سرچال
4- نرسیده به علمچال (چشمه ای ست به صورت فواره ای که آبی گل آلود و غیرشفاف دارد و حاصل ازز ذوب برف هست)
5- علم چال( در آبریزی که در امتداد یال منتهی به شانه کوه وجود دارد آب جاری حاصل از ذوب برفها قرار دارد.)
* از علم چال تا قله تخت سلیمان دسترسی به آب میسر نیست.
وضعیت آنتن دهی:
از جانپناه سرچال تا علم چال و قله تخت سلیمان آنتن دهی وجود ندارد.
موقعیت های مناسب جهت شبمانی:
قرار گاه ونداربن، پناهگاه سرچال ، علم چال، چند متر پایین تر از قله تخت سیمان
پوشش گیاهی
ارس خزنده، گیاهان بالشتکی نظیر کلاه میرحسن، چوبک و گون
* ازسرچال به بالا فاقد پوشش گیاهی بوده.
پوشش جانوری
کل و بز، خرس قهوه ای، پلنگ، گرگ، شغال، روباه، کبک دری و معمولی
نیاز به انجام کار فنی
ندارد فقط در بعضی نقاط با دست به سنگ بسیار مختصری رو به رو میشویم.
از زیبایی های مسیر
در تمام طول مسیر از علم چال تا قله تخت سلیمان دیواره علم کوه با شکوه و عظمتش کاملا پیداست و انرژی میبخشد.
شرح گزارش
ساعت 10 با یک دستگاه ون از میدان کرج راه افتادیم. جاده چالوس شلوغ نبود و ساعت حدود 3 به قرارگاه ونداربن رسیدیم. قرارگاه بسته بود و به ناچار بعضی ها داخل ون و بقیه بیرون در کیسه خواب خوابیدند. آسمان پر از ستاره بود طوری که تا حالا آسمان را به این صورت ندیده بودم. هوا هم کمی سرد بود.
ساعت 6 همگی بیدار شدیم و بعد از یک ساعت صبحانه خوردن و حاضر شدن در قرار گاه حر کت کردیم. کمتر از 5 دقیقه به 2 راهی رسیدیم که سمت راست تابلو داشت به سمت سرچال و سمت چپ با یک پل چوبی به آن سوی رودخانه راه داشت. سمت راست را انتخاب کردیم ولی چند قدم که رفتیم کوهنوردی به اسم آقای خیام نغوی صدا زد و گفت که قسمتی از این مسیر توسط ریزش سنگ از بین رفته و باید از روی پل رد شویم.کمی بعد از رد شدن از پل و حرکت در امتداد رودخانه با پل چوبی دیگری مواجه شدیم و دوباره در سمت راست دره قرار گرفتیم.
پاکوب کاملا مشخص بود و شیب ملایمی داشت. پاکوبی که از کمر کوه میگذشت. قسمت هایی که از سایه رد میشدیم هوا مطبوع بود اما به محض در آمدن از سایه گرمای هوا اذیت میکرد. بدون توقف تا ساعت 8:50 دقیقه ادامه دادیم تا به کشتی سنگ رسیدیم. حدود 20 دقیقه ای در سایه این سنگ بزرگ به استراحت و خورد وخوراک پرداختیم و همچنین به صحبت پیرامون برنامه.
تصمیم بر این بود که در صورت امکان روز اول تخت سلیمان را صعود کنیم و روز دوم علم کوه را از سیاه سنگ ها. با آقای نغوی در این رابطه مشورت کردیم و ایشان نظر مثبتی در این رابطه نداشتند. این تصمیم احتمال موفقیت کمی داشت به 2 دلیل:
1- صبح باید زود تر حرکت میکردیم
2- با توجه به زمانی که دراختیار داشتیم باید سرعت تیم بیشتر میبود.
دوباره حرکت را از سر گرفتیم. و پاکوبی را که از بالای کشتی سنگ شروع میشد را ادامه دادیم. کمی به شیب مسیر افزوده شد اما آزار دهنده نبود. تا 10:25 دقیقه حرکت کردیم و درارتفاع 3736 متری به استراحت پرداختیم. در این حین هم صدای یخچال هایی که در حرکت بودند به گوش ما میرسید و طنین می انداخت.
استراحت بسیار به جایی بود چون مسیری که درپیش رو داشتیم با شیب ملایمی آغاز میشد و بدن که سرد شده بود دوباره به آرامی گرم میشد وکم کم به شیب مسیر افزوده میشد. بعد از پشت سر گذاشتن یک شیب نسبتا تند جانپناه سرچال نمایان شد و ساعت 12:20 دقیقه به آنجا رسیدیم. ناهار خوردیم و در خنکی داخلش استراحت کردیم و چرت کوتاهی هم زدیم. ساعت 13:30 دقیقه کوله هارا بر دوش انداختیم و به سمت مقصد بعدی یعنی علم چال راه افتادیم. بعد از کمی حرکت وارد منطقه سنگی بزرگی شدیم که دشت مانند بود و زیر آن یخچال هایی که سالیان سال عمر داشتند قرار داشت. شیب بسیار ملایم بود اما باید خیلی دقت میکردیم تا گام هایمان را به درستی برداریم تا مانع از پیچ خوردن پا یا برهم خوردن تعادل بر اثر لقی سنگ ها شویم. و این کمی مسیر را طاقت فرسا کرده بود. پاکوب مشخصی نیز وجود نداشت و از نظر من سه راه برای تشخیص مسیر درست وجود داشت:
1- مهم ترین مشخصه : وجود سنگ چین ها
2- فضولات قاطرها
3- خون سمُ قاطر که بر اثر تکه های سنگی که در آنجا هست زخمی میشود.
منطقه جالبی بود. منطقه ای وسیع پر از تکه های کوچک و بزرگ سنگ که اگر بیشتر به سمت چپ میرفتیم شکاف یخچالی را کاملا مشاهده میکردیم که به گفته سرپرست،عمقیخچالهابه 100 تا 150 مترمیرسد و فقط 30 متر آن توسط ما قابل مشاهده بود.
سنگ هایی نیز در بین راه بودند که برق میزدند و انگار روی آن ها پر از خورده های شیشه می باشد. خصوصا روی سنگ هایی که رنگشان روشن تر بود.
نزدیک علم چال سمت غرب منطقه در نزدیکی دامنه کوه ها چشمه ای را مشاهده کردیم که از دل زمین فواره زده بود ولی آب تمیز و شفافی نداشت و گل آلود به نظر میرسید. بعد از چشمه تا محل کمپینگ راه زیادی نمانده بود و ساعت 17 به آنجا رسیدیم. هوا هنوز سرد نشده بود و کمی گرم بود. طوری که چادری را مشاهده کردیم که برای درامان ماندن از گرما در طول روز پتوی نجات را که سمت نقره ایش رو به آفتاب بود،روی چادر کشیده بود.
در همان منطقه ویرانه ای بود که در گذشته جانپناه بوده و در اثر حرکت یخچال ها کاملا مخروبه و بلا استفاده شده بود.بعد از برپا کردن چادر ها به سمت آبریزی رفتیم که داخلش برف بود و آبی حاصل از ذوب برف ها داخلش جریان داشت. بسیار خنک بود اما چندان گوارا نبود و تلخی خاصی داشت. و ما بیشتر برای درست کردن سوپ و نودل ازش استفاده میکردیم.بعد از برداشتن آب مورد نیاز سرپرست برای شناسایی مسیر فردا رفت و ما به سمت کمپ برگشتیم.
وقتی سرپرست برگشت از سختی مسیری که در پیش رو داریم گفت و اینکه احتمالا به جای تخت سلیمان علم کوه را از سیاه سنگ ها صعود کنیم و از حصار چال برگردیم.
هوا هنوز روشن بود ولی کمی سرد شده بود. شام را قبل از تاریکی خوردیم و قرار شد صبح چه بریم تخت سلیمان چه علم کوه ساعت 4 بیدار شیم. هوا که تاریک شد ما هم به درون چادر و کیسه خواب ها خزیدیم که در آن سرمای هوا حس نمیشد و به خوابی خوش رفتیم. حتی باد هم به خواب رفته بود.
ساعت 4 شد و صدای سلمان به گوشمان خورد که از بیرون چادر به آرامی صدایمان میزند تا بیدار شویم. برنامه را جویا شدم و فهمیدم که برنامه همان تخت سلیمان است و باید کوله حمله بچینیم.
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کندور فلک درنگ شتاب ندارد شتاب کن
خورشید ز می مشرق ساغر طلوع کردگر برگ عشق می طلبی ترک خواب کن
حافظ
و شتاب کردیم و ساعت 5 بعد از صبحانه خوردن با حداقل 2 لیتر آب و مقداری غذا و لباس گرم حرکت خود را آغاز کردیم.
دیدن سنگنوردانی که روی دیواره در حال صعود هستند و نور های هد لمپشان به صورت نقطه های نورانی معلوم بود صحنه جالبی بود. حرکت ما در جهت غرب بود. مسیر پر از تکه های کوچک و بزرگ سنگ و همینطور لق و ناپایدار بود و در تاریکی کمی حرکت در آن ها مشکل بود اما با کمی دقت به راحتی میشود این مسیر را پیمایش کرد. بعد از مدت کوتاهی جهت خود را به سمت شمال غرب و گردنه ای که در بین میان سه چال و شانه کوه بود تغییر دادیم. نزدیک طلوع آفتاب بود و سروکله ی باد هم پیدا شده بود و سرمای هوا را آزار دهنده کرده بود.
در جهت غرب ما قله شانه کوه قرار داشت و به ما گفته بودند که باید سمت راست آن رفته و تراورس کنیم. سرپرست جلو تر رفت تا مسیر را چک کند و بعد تصمیم گرفت که بر روی شانه کوه برویم و تراورس نکنیم. بعدا متوجه شدیم که اگر در آنجا تراورس میکردیم اشتباه بزرگی در این برنامه مرتکب میشدیم.
ساعت 7 به قله شانه کوه رسیدیم و بعد از گرفتن چند عکس یادگاری حرکت کردیم. کمی فرود آمدیم و چند متر پایین تر از یال که به صورت تیغه ای بود ادامه دادیم. مسیر همچنان سنگلاخی بود و به سنگ های بزرگ لق برمیخوردیم. مسیر بسیار ریزشی بود اما دست به سنگ چندان خاصی نداشت و فقط باید بسیار دقت میکردیم تا سنگی از زیر پایمان در نرود و نزدیک بهم حرکت می کردیم و از فاصله افتادن بین نفرات پرهیز کردیم.
سعی داشتیم اکثرا روی یال و تیغه ها و مسیرهایی را که راه نمیداد پایین تر حرکت میکردیم. مسیر پاکوب مشخصی نداشت و برای پیدا کردنش باید دقت میکردیم و سنگ چین ها را که در طول مسیر وجود داشتند را پیدا میکردیم. هوا هنوز خنک بود و در اکثر راه یک لایه لباس گرم تنمان بود.
در نهایت ساعت 9 پای بر فراز قله زیبای تخت سلیمان گذاشتیم. روی قله یک میله نصب شده بود و همچنین روی بلندی ای در همان نزدیکی که با یک زین اسبی به قله اصلی مرتبط میشد و فقط 2-3 دقیقه تا آنجا فاصله بود و در شمال آن قرار داشت و من 2 تا از اعضای دیگر از سر کنجکاوی بدانجا هم رفتیم وسریع برگشتیم و به استراحت پرداختیم. چند متر پایین تر از قله مکان های مناسبی جهت کمپینگ وجود داشت و از ظواهر امر پیدا بود که قبلا در آنجا کمپ زده شده.
هوا عالی بود؛ معتدل رو به سرد و دل کندن از این قله زیبا واقعا کاری دشوار. اما بالاخره ساعت 10 راه بازگشت را در پیش گرفتیم. که کمی با مسیر صعود فرق داشت و سعی داشتیم پایین تر از یال حرکت کنیم. هوا رو به گرما میرفت اما نسیم خنکی هم میومد و با نزدیک شدن به ظهر شدتش بیشتر می شد و به باد تبدیل شد.
در مسیر به گل های بسیار زیبایی بر میخوردیم که به گفته سرپرست این تنها گلی هست که تا حالا در ارتفاع بالای 4000 مشاهده کرده و در دو رنگ زرد و سفید هست که ما در این برنامه به رنگ بنفش میدیدیم.
قبل از رسیدن دوباره به شانه کوه و زین اسبی از دور سنگی را مشاهده کردیم که شبیه به کتبه بود و روی آن چیزی نوشته شده و با اجازه سرپرست از سر کنجکاوی نزدیک تر رفتم و دیدم که اشتباه متوجه شدیم و چیزی روی آن نوشته نشده و برجستگی های جالب آن باعث شده اینچنین فکر کنیم.
بعد از زین اسبی دوباره با کمی صعود بر فراز شانه کوه قرار گرفتیم و به سمت علم چال سرازیر شدیم و ساعت 12:40 دقیقه به محل کمپ رسیدیم. تا ناهاری بخوریم و چادر ها را جمع کنیم ساعت 2 شد و علم چال را ترک کردیم.
خداحافظ ای چشمه روشنایی
خداحافظ ای قربت و آشنایی
خداحافظ ای قصه ناتمامم
خداحافظ ای روح خواب و خیالم
خداحافظ ای علم کوه زیبا
هوا دیگر گرم شده بود و مدام در این فکر بودم که چقدر خوب شد صبح زود حرکت کردیم و تا 9 صعود کردیم و به گرمای هوا برنخوردیم.
بعد از چند توقف کوتاه در جانپناه سرچال و کشتی سنگ ساعت 7:30 دقیقه به قرارگاه ونداربن رسیدیم و با خاطره ای خوش و به امید دیداری دوباره منطقه را ترک گفتیم.
درآخر از سرپرستی خوب آقای بهمن دار و از همه عزیزانی که ما را در این برنامه یاری کردند وبه تهیه گزارش نیز کمک کردند و همچنین از راننده صبور ون آقای باقری تشکر میکنم.